سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قلمک

حرکت جوهری

    نظر
حرکت جوهری

حرکت جوهری عبارت است از حرکت ذاتی و درونی که شیئی در جوهره  و ذات  خود تغییر پذیرد و حرکت نماید و جوهری به جوهری  قویتر و ذاتی  به ذات  تکامل  یافته  تری تبدل  پیدا نماید.

پیشینیان  از فلاسفه  فصلی در فلسفه  در این  باره نگشوده  بودند و به این مطلب اشاره ای ننمود ه بلکه ابن سینا  بر خلاف آن  سخن  رانده  و شبهه هایی  علیه وقوع  آن  عنوان کرده  بود.

لکن صدر الدین  المتا لهین  در قرن یازدهم  با دقت در کلمات  گذشتگان  و به ویژه  با توجه  خاصی  که در مراجعه  به کتاب  الله و احادیث  معصومان  برای فهم  حکمت  متعالیه  خود می داشت  حرکت جوهری را تعیین نمود و آنرا به مرحله ثبوت و قطعیت  رساند.

او در مقام پاسخ به این اشکال که :«حکمای سابقین  چنین  مطلبی نگفته اند»ابتداءبه آیات الهی استناد می جوید  و می گوید:

اول حکیمی که این مطلب را فرموده است خداوند سبحان است که در کتاب عزیزش فرموده است خداوند سبحان است که در کتاب عزیزش فرموده است

«وتری الجبال»و بعد آیات  چندی از کتاب الله که صراحت در این مطلب دارد بیان می کند و سپس به توضیح  اشاراتی که فلاسفه پیشین در گفتار خود به این موضوع دارند می پردازد .

بهر حال قران در چهارده قرن پیش با بیانی گویا و وضوحی  تمام حرکت جوهری  را متذکر شده است و ما برای آشنایی خوانندگان  بعضی از آن آیات  را در اینجا ذکر می کنیم .

الف :در سوره نمل آیه 88  می فرماید «و تری الجبال تحسبها  جامده  و هی تمر مر السحاب  صنع الله  الذی  اتقن  کل شیء» در المنجد در لغت «حمد» آمده است

«الجامد مالا ینمو  و لا حیاه له کالحجر »یعنی«جامد چیزی  است که نمو ندارد و حیاتی برایش نیست مثل سنگ»جامد است در برابر «نامی»است آنچه رشد و نمو ندارد جامد گفته می شود .

نمو و جمود در حرکت دینامیکی  و درونی است .حرکت و سکون ازلیت در حرکت مکانیکی است. در آیه نمی فرماید «کوهها را ساکن می بینی »بلکه می گوید «می بینی کوهها را و می پنداری که جامد است » یعنی می پنداری که بدون رشد و نمو و بدون حرکت دینامیکی و درونی است

«با اینکه آن کوهها به مانند ابر در پیشروی و رشد  درونی است».

آیه در صدد بیان واقعیتی  است که مردم عموما" در باره آن برداشت نا صحیحی دارند و آن واقعیت  این است که می پندارند  کوهها  از جماد ات  اند و رشدونموی  ندارندو خود ما هم می بینیم  وقتی مردم می خواهند مثالی برای شئی خالی از رشد بیاورند حجر و سنگ را مثال می آورند.

قران برای توجه دادن به این بر داشت غلط و تصحیح آن می فرماید آن طوری که می اندیشید که کوهها  جامد و بدون رشدند  نیست بلکه کوهها  هم رشدو نمو دارند و رشدو نمو آنها هم خیلی سریع است.

امروزه هم در رشته زمین شناسی  به این واقعیت آشنا می شویم که تکون جمادات و معادن  نیز احتیاج به گذشت دورانی طولانی دارد و چه بسیار از معادن و یا احجار کریمه که فعلا" دوره خاصی را می گذرانند و برای رسیدن به مرحله کمال(و رسیدن)احتیاج به گذشت زمان دارند.

و در جای دیگر از قران می بینیم که صریحا" به نمو زمین اشاره می نماید و می فر ماید «و اذا

انزلنا علیها  الماءاهتزت و ربت و انبتت من کل  زوج  بهیج»

جالب تر از این  نکته ای است که در دنباله آیه  آمده است که پس از بیان حرکت درونی و جوهری  جبال می فرماید :

«صنع الله الذی  اتقن  کل شئ»یعنی این حرکت درونی نمو جبال ،صنع و سازندگی  خداست که به وسیله آن ،هر چیزی را اتقان و استحکام سازمان بخشیده است یعنی اتقا ن ،استحکام ،نمو ،رشد و تحول هر چیزی به وسیله همین حرکت است و به سخنی دیگر :

آیه به دنبال حرکت  کوهها قانون و کبرائی کلی بدست داده است و آن قانون این است که صنع ،سازندگی و حرکت است که به اشیاءسر و سامان داده و اتقان و استحکام  بخشیده است و کوهها از صغریات و مصادیق همین کبری و قانون کلی می باشند.

ب-در سوره ق رآیه :15- آمده است «افعیینا با لخلق الاول بل هم فی لبس من خلق جدید»

آیه در سیاق و دنباله آیات  دیگریاست که درآن ،مقاله جمعی رابازگو می کند که به خاطر کافر کیشی  و به منظور تهی کردن  شانه از زیر بار مسئولیت های  خدایی در تلاش و کوششی سخت می بودند

که بنیاد و شالوده مسئولیتها (بقاءانسان) را سست کنند و انذار انبیای  مبعوث از طرف حق ووعد و عید آنها  را ابطال کنند می گفتند «هذا شئی عجیب اذا متنا  و کنا ترا با ذلک رجع بعید».

این (انذار پیامبران در مورد عذاب اخروی)چیز عجیبی است !آیا آنگاه که مردیم و شدیم خاک !این باز  گشت دور از عقلی است.

قران برای ابطال استعبادآنها ،ابتدا یک سلسله از حرکات  تکاملی  جهان را توضیح می دهد «آیا نگاه به آسمان و کرات نمی کنید که چگونه آفریدیم آنها را و هیچ خلل و نقصی در آنها نیست ؟

زمین را گسترش دادیم (و آماده برای زیستن نمودیم ،و کوها را برآن افکندیم و رویاندیم  در زمین از هر جفتی گیاهی شاداب  را»و سپس می فرماید :آیا مادر آفرینش نخستین  جهان (و حرکات تکاملی آن)به مشقت و درد سر افتادیم؟

(تا در آفرینش بعدی آنها به زحمت افتیم)بلکه خود اینان (اشکال کنندگان و ناباوران )هر آن در پو ششی  از خلقت جدید ند و هر آن نوع تازه ای از آفرینش  رادارند

(یعنی آنها با کوته بینی ،خود و جهان را ایستا و در ال وقفه می بینند با اینکه هر آن در حرکتند و مراحل وجود را طی می کنند).

قران با بلاغتی شگفت آور در چند کلمه و چند حرکت  جر:که بیان تنوع می کند) حرکت جوهری  را به اضافه وحدت حافظ کثرات (که در نتیجه چهاردهم و آخر فصل وحدت جهان بیان شد) با کلمه«هم»بیان می کند.

ارائه دادن این مساءله دقیق در قرن ششم میلادی ،آن هم از سابقه تاریخی فلسفه ،بسی شگفت آور و مبین آنست که آفریننده قران همان آفریننده طبیعت است.

آیه به وسیله اثبات حرکت عمومی جهان و حرکت پیوسته انسانها استدلال می کند که این تعجب و شگفتی از بازگشت دو باره ،بی جا و بی مورد است.

برای اینکه حرکت در جهان ادامه دارد و انسان هم حرکت روحیش متوقف نمی شود تا آنکه به جهان دیگر رسد و حشر و نشر تحقق پیدا کند ودر دنباله آیه می فرماید:

«و جاءت سکره الموت بالحق ذلک ما کنت منه تحید –و نفخ فی الصور ذالکیوم الوعید-و جاءت کل نفس معها سائق و شهید –لقد کنت فی غفله من هذا فکشفناعنک  غطاءک فبصرک الیوم حدید»

آری موت نابودی نیست دنباله حرکت عمومی جهان است و استثنایی بر حرکت قانون حرکت نیست .

موت بسان بیهوشی موقتی است .   وقفه و سکون نسبی است .  نفس فانی  نمی شود و باقی است و در روز موعود تجلی می کند محرک و راننده ای اورا به وعده گاه می رساند .کردو کارش مشهود و گواهش در آستین است .

در آن هنگام باور گفته می شود :براستی که در غفلت و بیهوشی بودی از این (بقاءو حشر و نشر) این بیهوشی و غفلت که چون پرده چشم ،هوش و خرد ت را پو شیده بود برداشتیم  و چشمانت در این روز سخت تیز بین است . نادیدنها را می بیند و نا باوریها را باور می نماید. ولی حکمت فلسفه ،اندرز وموعظه ، نصح وخیر اندیشی همه کس را زمینه پذیرش نباشد بلکه « ان فی ذالک لذکری لمن کان له القلب اوالقی السمع وهو شهید» . باتوجه به محتوای آیات روشن شد که اولا منظور از تبیین حرکات تکاملی درقرآن ، اثبات مسئله ای است که برای مردم جنبه حیاتی دارد ودر زندگی آنها دارای تاثیر بسزایی است وآن تبیین ریشه وپایه مسئولیت انسانهاست وریشه آن بقای روح است نه منظور بیان یک مسئله علمی ویا فلسفی خشک،بدون اثر اجتماعی. وثانیا : بقاء روح ومسئله قیامت ورستاخیز یک مسئله استثنایی جدا ازقوانین طبیعی نیست بلکه دست آورد حرکت وادامه تکامل است.

                            کتاب: حرکت طبیعی/ عبدالرحیم ربانی شیرازی